شعر منم جان می دهد،جان گیرد و جان دارد
هرچه که معشوق تو دارد وانگهی آن دارد!
شعرم مگر کم دارد از رنگین کمان این دهر؟
گویی که رنگی چون همین قالی کرمان دارد!
رفته فراتر شعر من از هر طراوت، هر گل
او این طراوت بیش از استان گیلان دارد!
شعرم مگر تکنولوژی کم دارد از این دوران؟
بهتر ز هرچه گوشی بازار ایران دارد!
دوری ز اشعارم شده بحران کشور اما
آلودگی دیگر نباشد غم که تهران دارد!
انسان کجا هست؟ هرکجایی که هوا باشد پس
شعر منم هست هر کجایی هم که انسان دارد!
گرچه که خوزستان ندارد آن هوا را هم، پس
شعرم بیارد آن هوایی را که جریان دارد
تا استخوان تو رود شعرم فرو در سرما
این را بداند آنکه بی گازیه سیستان دارد
شعرم دهد آرامشی حتی به کدبانویی
هنگام فرش شستنش بیند که مهمان دارد!
آرامشی حتی دهد بر کودک کرمانشاه
تا که فراموشش شود خانه ای ویران دارد
تا که فراموشش شود سقفی ندارد بر سر
شاید که فکرش را کند حمام و ایوان دارد
این است افکار منه شاعر کمی بعد از شعر
هر چه بخواهی در جهان این شعر حرمان دارد!
#صنما_قاسمی
[ بازدید : 84 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]