23
تا ندانستی نگو عشق همچو شعری ساده است
چون که فرهاد از سر عشقش ز کوه افتاده است
در جهان باش و نباش، بین و نبین، مان و نمان
این چنین سحر از کجا آمد؟ کجاها زاده است؟
عشق شادی آور است و غم بدارد نیز هم
آه از فرقت بمانده، مستی اش از باده است
دل بدادن، دل گرفتن نیست تنها روی عشق
عشق هست بالاتر از هرچه گرفت و داده است
#صنما_قاسمی